نانانانا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
حناحنا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

من و جوجه هایم

یه مامان کارمند با دو تا فرشته ی کوچولو با نامهای حنا و نانا

سفر

1398/7/13 13:27
نویسنده : فاطیما
124 بازدید
اشتراک گذاری

سرحالم.

میدونید چرا/

رفتم شهرستان منزل پدر و مادرم و زیارتشون کرم.

خداییش پدر و مادر زیارت ندارن؟

خداییش کجای دنیا به اندازه منزل پدری امن و آرامش بخشه؟

خدایا همه ی پدر و مادرا رو حفظ کن و سایشونو بالای سر بچه هاشون مستدام کن.

جونم براتون بگه که بلیط اتوبوس رو اینترنتی رزرو کردم و قرار شد که من و جوجه ها اول بریم بعد فرداش همسری بیاد سراغمون و روز جمعه همگی با هم برگردیم .

توی اتوبوس من و جوجه ها دو تا صندلی داشتیم و تا رسیدیم تا تونستن شیطونی کردن و وروجک بازی در آوردن. بعد که رسیدیم دادشم که اونم از یه شهر دیگه با خانم بچه هاش اومده بود سر بزنه منزل بابا ، اومد دنبالمون

خلاصه دو سه روزی مامانو حسابی خسته کردیم البته به قول خودش تا باشه از این خستگیا

بعدم اینکه تصمیم گرفتم که یه کار جدیدی بکنم

آه براتون گفتک عادات 15 دقیقه ای رو؟

یه کتابی هست چند وقت پیشا خوندم به اسم اثر مرکب 

نویسنده این کتاب میگه که عادات خوبی رو در خودتون بوجود بیارید و روزی فقط 15 دقیقه براش وقت بذارید اما این کارها رو حتما بطور مرتب ادامه بدین و ترکش نکنید. بعد از یه مدت طولانی میبینید که نتایج شگفت انگیز اون عادات خوب تو زندگیتون نمودار میشه

در واقع مصداق همون بیته که میگه: " رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

                                                   رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

خلاصه اینم بگم که از شما چه پنهون این وبلاگ نویسی منم در چارچوب همون ماجراست که میخوام نوشتنو ترک نکنم که شاید بشه روزی به آرزوم که نویسنده مهم و موثری در دنیا تبدیل بشم برسم.

یعنی میشه منم یه روز بشم یکی مثل ویرجینیا وولف ؟ یا مثلا الیف شافاک؟

چرا نشه من از اونا خیلی هم میتونم بهتر بشم فقط اگه بخوام و براش وقت بذارم و تلاش کنم . یه تلاش بی پایان .

در مورد گلهای باغ زندگیمم که خدا رو شکر خوبن و کوچیکه خونه مادربزرگشه و بزرگه مهدکودک اداره است . 

کیا اینجا به نوشتن علاقه مندن؟

وجدانن اصلا کسی این وبلاگ منو میخونه؟

 

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)